هیچ کس به نوشتن شما اهمیت نمی دهد زیرا ماهیان بزرگتری برای سرخ کردن دارند

هیچ کس به نوشتن شما اهمیت نمی دهد زیرا ماهیان بزرگتری برای سرخ کردن دارند

برای جلوگیری از بازی ایمن از آن استفاده کنید

عکس توسط زیدان اورل در Unsplash

من همیشه نگران بودم که نوشته های من باعث ایجاد مشکل شود. من ترسیده بودم که کارفرما قصد دارد مقاله من را بخواند ، مرا به مطب بخواند و مرا اخراج کند. بدترین کابوس من شکایت توسط شرکت های بزرگ ، افراد مشهور یا م institutionsسسات بود. من فکر کردم که در مورد موضوعات بحث برانگیز نوشتن پاسخ بسیار زیاد وجود خواهد داشت. من نگران بودم که خانواده ام مقالات من را بخواند و تصمیم من این باشد که لباس های شسته شده کثیف را ترجیح می دهند آنها را مخفی نگه دارند.

آیا این مقالاتی بود که من در مورد کار در آمازون نوشتم یا هر چیزی مربوط به تجربیات من بود ، من فهمیدم ترس من بی اساس است. من خیلی راحت داشتم بازیش می کردم چرا؟

هیچ کس به نوشتن شما اهمیت نمی دهد

این خشن است اما درست است. مردم به اندازه کافی در بشقاب های خود و ماهی های بیشتری برای سرخ کردن دارند. من شک دارم برخی از وبلاگ نویسان در اینترنت بیشترین نگرانی رئیس من یا حتی نگرانی های خانواده ام را داشته باشند. از بین تمام مشکلات موجود در این دنیا ، نوشتن قایق های گهواره ای من کاملاً پایین تر از لیست است.

بگذارید مشخص شود که وقتی معیشت دیگران به خطر می افتد ، من هنوز یک خط می کشم. من با آنچه فاش می کنم قانون را زیر پا نمی گذارم. من اطلاعات محرمانه و حساس را افشا نمی کنم. من تا آنجا پیش نمی روم که تمام لباس های شسته شده کثیف در خانواده ام را فاش کنم ، زیرا این امر به بسیاری از مردم آسیب می رساند. من در نوشتن آسیب پذیر هستم ، اما در مورد همه چیز آسیب پذیر نیستم - من می دانم بخشهایی از زندگی من وجود دارد که فقط برای اشتراک و ارسال در اینترنت مناسب نیست.

اما شما " آنقدرها که فکر می کنید مهم نیستید. کاش زودتر یاد می گرفتم. من همیشه احساس می کردم کسی از گردن من نفس می کشد و سعی می کند مرا برای نوشتنم به دردسر بیندازد ، بنابراین مجبور شدم آن را ایمن بازی کنم ، از موضوعات بحث برانگیز اجتناب کنم ، بیشتر نظراتم را پس بگیرم و موارد دیگر. صادقانه بگویم ، من مشهور یا سیاستمدار نیستم و اگر این را می خوانید ، احتمالاً شما هم نیستید.

این طبیعی است که انسان بخواهد خطر را کاهش دهد. اما آیا می دانید زندگی با خطر صفر چیست؟ خسته کننده - بسیار کسل کننده.

چندین قطعه می توانم بنویسم که برای من بسیار درمانی باشد و بمبهای کامل در اینترنت باشد. مسئله این است که آنها دنیای من و تعادل را به لرزه در می آورند ، بسیاری از مردم را که به آنها اهمیت می دهم صدمه می زنند ، و من اکنون آماده نیستم که نوشتن خود را بالاتر از آن زندگی قرار دهم.

اما اکثر نوشتن ها اینطور نیست یک نمونه دیدگاه های سیاسی شماست. حتی تکه هایی که در مقایسه با افراد مشهور با عکس العمل فوق العاده کم رنگی روبرو می شوند ، و تحقیقات نشان می دهد هیچ کس واقعاً به شما فکر نمی کند.

در روانشناسی اجتماعی ، تأثیر کانون توجه وقتی است که دیگران را بیش از اندازه تخمین بزنیم در مورد ما توجه کنید اثر کانون توجه ، طبق گفته آرلین کانچیچ در نشریه Very Well Mind ، به ویژه برای افراد دارای اضطراب اجتماعی بسیار برجسته است. وقتی در مدرسه اضطراب اجتماعی داشتم ،احساس می کردم همه در مورد هر کاری که ممکن است انجام دهم قضاوت می کنند و من اشتباه می کردم - هیچ کس متوجه عجزهایی که فکر می کردم متوجه شده اند نمی شود.

دکتر دب نوبلمن می گوید 78٪ مکالمات مربوط به افرادی است که درباره خود و برداشت خود از جهان صحبت می کنند. این روند لنگر انداختن نامیده می شود که طبق گفته های تامیر و میچل در مطالعه سال 2013 هاروارد ، لنگر انداختن نامیده می شود. لنگر انداختن یک سوگیری شناختی است ، در جایی که افراد: مغز ، شبکه پیش فرض (MPFC /DA 10) است که وقتی مغز در حالت استراحت است ، درگیر نیست. برخی از محققان با استفاده از تصویربرداری از مغز متوجه شدند که شبکه پیش فرض هنگامی که به خود فکر می کنیم روشن می شود.

این واقعیت که هیچ کس به نوشتن شما اهمیت نمی دهد ، باید شما را توانمند کند

هنگامی که من برای اولین بار شروع به نوشتن کردم و با انتشار آزادانه کار خود ، 200 دوست فیس بوکی داشتم که کارهایم را خواندند و دوست داشتند. همینطور که ادامه می دادم و در مقاله پنجم این تعداد لایک به 10 کاهش یافت و سپس در دهم مورد به صفر رسید. خوانندگان من از پایگاه پشتیبانی دوستانم در فیس بوک به راحتی از نوشتن و اعلان های بی صدا خسته شده اند - اما همه آنها باید داشته باشند. آنها چیزهای زیادی در جریان بودند. من هر زمان که آنها نوشتن من را بخوانند از من برخوردار بود ، اما من حق نداشتم وقت آنها را بخوانم و بخوانم.

به همین ترتیب ، کارفرمایان بیش از حد در بشقاب خود هستند که به نوشتن شما اهمیت می دهند. خانواده شما هم همینطور. از شهود خود استفاده کنید تا بین آنچه که قرار است دارای انشعابات شخصی و حرفه ای باشد و آنچه مردم برایشان مهم نیست و آنها را نخوانند ، حرکت کند. از بین تمام رئیس های من ، یک رئیس یکی از هزار مقاله من را خواند و او این مقاله را دوست داشت. روز بعد وارد کار شدم و او از کار من تعریف کرد و گفت ما یک نویسنده در خانه داریم.

با این حال ، من افرادی را می شناسم که چه از نظر شخصی و چه از نظر حرفه ای سوخته شده اند. گاهی اوقات شهود ما اشتباه است. هر نویسنده ای با نام مستعار سناریوی کابوسی را دارد که در آن افراد نزدیک به آنها کشف می کنند که آنها واقعاً چه کسی هستند. و این یک افسانه است که شما نمی توانید به دلیل عقاید سیاسی خود جریمه شوید زیرا اگر سیاست شما به محل کار بریزد می توانید شغل خود را از دست دهید.

دوست من تیم دنینگ می گوید 99٪ نویسندگان بیش از حد ایمن بازی می کنند نوشتن آنها تیم درست می گوید من قطعات زیادی داشته ام که فکر کرده ام "فکر نمی کنم این را منتشر کنم" یا "اگر این را بنویسم خیلی قایق ها را تکان می دهد". فقط یک قطعه منجر به ایجاد اصطکاک جدی در هر یک از روابط شخصی یا شغلی من شد ، اما این رابطه مانند گذشته قوی است. مهم است که نگذارید تعصب آخرین فاجعه ، آمادگی برای آخرین فاجعه ، ما را مغرضانه تصور کند که کانون توجه ما است و ما باید آن را ایمن بازی کنیم.

من همچنین دوست دارم جو دانکن را فریاد بزنم. موضوعی بحث برانگیز یا تابو وجود ندارد که جو از لمس آن نمی ترسد. او به وضوح نمی ترسدمنفی و بازگرداندن مواضع یا عقاید وی ممکن است جلب کند. او هرگز از اینکه کارهایش را بیرون بگذارد می ترسد زیرا می فهمد که همه برای جلب او یا خراب کردن زندگی او بیرون نیستند ، حتی اگر از آنچه او می نویسد خوششان نمی آید.

بیشتر مردم به این فکر نمی کنند ما بیشتر مردم به نوشتن ما اهمیتی نمی دهند. آنها ماهی بسیار بزرگتری برای سرخ کردن دارند. از این واقعیت استفاده کنید تا با نوشتن خود بیشتر ریسک کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد